بچه هاي زمين شناسي پيام نور اردبيل
وبلاگ بچه های با معرفت زمین شناسی 86 پیام نور اردبیل

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر و بالاخره به اینترنت مجهز است.
تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند.
نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد.
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند.

اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد.
پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد که در ایمیل نوشته بود :

گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی.
راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم.
همه چیز برای ورود تو رو به راهه. فردا می بینمت.
امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه ...
وای چه قدر اینجا گرمه !!!


 




تاریخ: سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:ایمیل اشتباهی,
ارسال توسط شهرام

در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل

مردم را ببيند خودش را در جايي مخٿي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي تٿاوت از

كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد

. حاكم اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر

نمي داشت . نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد.


بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار

داد. ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن

سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. پادشاه در ان يادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعي مي

تواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد




تاریخ: سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:داستان آموزنده,پادشاه و تخته سنگ,
ارسال توسط شهرام

مردی با اسب و سگش در جاده ‌ای راه می ‌رفتند . هنگام عبور از کنار درخت عظیمی ، صاعقه ‌ای فرود آمد و آنها را کشت . اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت . گاهی مدت ‌ها طول می ‌کشد تا مرده ‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند .


پیاده ‌روی درازی بود ، تپه بلندی بود ، آفتاب تندی بود ، عرق می ‌ریختند و به شدت تشنه بودند . در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می ‌شد و در وسط آن چشمه ‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود . رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان کرد : « روز به خیر ، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است ؟ »

دروازه ‌بان : « روز به خیر ، اینجا بهشت است . »

- « چه خوب که به بهشت رسیدیم ، خیلی تشنه ‌ایم . »

دروازه ‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت : « می ‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دل تان می ‌خواهد بنوشید . »

- اسب و سگم هم تشنه‌ اند .

نگهبان : واقعأ متأسفم . ورود حیوانات به بهشت ممنوع است .

مرد خیلی ناامید شد ، چون خیلی تشنه بود ، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد . از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد . پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند ، به مزرعه‌ ای رسیدند . راه ورود به این مزرعه ، دروازه ‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌ شد . مردی در زیر سایه درخت ‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود ، احتمالأ خوابیده بود .

مسافر گفت : روز به خیر

مرد با سرش جواب داد .

- ما خیلی تشنه ‌ایم ، من ، اسبم و سگم .

مرد به جایی اشاره کرد و گفت : میان آن سنگ‌ ها چشمه‌ ای است . هرقدر که می ‌خواهید بنوشید .

مرد ، اسب و سگ ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌ شان را فرو نشاندند .

مسافر از مرد تشکر کرد . مرد گفت : هر وقت که دوست داشتید ، می ‌توانید برگردید .

مسافر پرسید : فقط می ‌خواهم بدانم نام اینجا چیست ؟

- بهشت

- بهشت ؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است !

- آنجا بهشت نیست ، دوزخ است .

مسافر حیران ماند : باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند ! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌ شود !

- کاملأ برعکس ؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می ‌کنند . چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستان شان را ترک کنند ، همانجا می ‌مانند .




تاریخ: سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:وفای به دوست و راه بهشت,راه بهشت,وفاداری,,
ارسال توسط شهرام

داستان کوتاه آموزنده یک لیوان شیر


روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد…..

روزی متوجه شد که تنها یک سکه ?? سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.

دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود به جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت: «چقدر باید به شما بپردازم؟». دختر پاسخ داد: «چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازایی ندارد.» پسرک گفت: «پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»
سال ها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و به سرعت به طرف اطاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد. در اولین نگاه او را شناخت.
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دکتر کلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه اش را جلب کرد. چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته آن را خواند:

«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است . . . »




ارسال توسط شهرام

تو این پست جدید قصد دارم تا همگی بفهمیم چندتا از بچه ها در حال حاضر

مشغول به کار هستن؟

چند نفر تو کارای مرتبط با رشتمون مشغوله؟

چند نفر تو نستن استخدام شن؟

چند نفر دارن کار آزاد انجام میده؟

و ....

هر کی از کارای دیگرون هم خبر داره تو قسمت نظرات بنویسه.

البته اینم بنویسین برنامتون واسه آینده چیه؟؟؟

تو نظر سنجی وبلاگ هم شرکت بکنید(حاشیه سمت راست)




تاریخ: جمعه 6 مرداد 1391برچسب:کی چی کارست؟,
ارسال توسط شهرام

گرگها هرگز گريه نميكنند

اما چنان عرصه زندگي بر آنان تنگ ميشود

كه بر فراز بلندترين قله كوه ميروند و دردناك ترين زوزه ها را ميكشند




تاریخ: 3 مرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط

از همه معذرت میخوام.دیگه یواش یواش داشت بین بچه ها بی احترامی بوجود میومد

بخاطر همین تموم مطالبی که مربوط به این قضیه بودن رو حذف کردم.از این به بعد

هر کی میل به کل کل داره و میخواد ادامه بده تو بخش نظرات این پست اینکار رو انجام بده.




تاریخ: یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط شهرام

 

یونسکو لیست ده زن تاثیرگذار در تاریخ بشریت را منتشر کرد. 10 بانوی دانشمندی که در این مقاله اسامی آنها ذکر شده است، بیشترین سهم را در زمینه پیشرفت علوم مختلف داشته اند.

1 ـ ماری کوری 

ماری کوری که متولد 1867 است، 25/1 درصد این فهرست را به خود اختصاص داده است. وی نخستین بانوی فیزیکدان اروپایی است که موفق به کسب دکتری در رشته علوم شده و 2 جایزه نوبل برای مطالعات خویش در زمینه رادیواکتیو به دست آورده است. او در 67 سالگی در سال 1934 درگذشت.

2 ـ روزالیند فرانکلین

فرانکلین در سال 1920 به دنیا آمد. وی شیمیدانی است که جیمز واتسن و فرانسیس کریک که با کشف اساس دی ان ای برنده جایزه نوبل شدند از وی الهام گرفتند. روزالیند در سال 1958 درگذشت و 14/2 درصد این فهرست را سهم خود کرده است.

3 ـ هایپشیا از اسکندریه (هیپاتیا)

وی زاده سال 370 میلادی است و تا 45 سالگی به زندگی خویش ادامه داد. هایپشیا، رسالات و مقالات مختلفی در زمینه علوم هندسه، جبر و نجوم در روم باستان نوشته است. وی سال 415 به قتل رسید. هایپشیا 9/4 درصد سهم این فهرست را دارد.

4 ـ ژوسلین بل برنل

وی متخصص فیزیک نجومی است که 4/7 درصد را سهم خویش کرده است. وی سال 1943 به دنیا آمد. برنل با همکار خود، آنتونی هویش تپ اخترها را کشف کرد. هویش برای این کشف جایزه نوبل را برد.

5 ـ آدا کنتس لاولیس (آدا بایرون)

آدا متولد 1815 است و با مشارکت خود با چارلز بابیج در زمینه محاسبات کامپیوتری موفق به کسب 4/5 درصد این فهرست شده است. آدا سال 1852 در 37 سالگی درگذشت.

6 ـ لیز میتنر

میتنر به اتفاق همکار خود شکافتن هسته اتم را کشف کرد که موجب اعطای جایزه نوبل به همکار وی اوتو هان شد. میتنر 4/4 درصد فهرست ما را به خود اختصاص داده است. وی سال 1878 زاده شد و سال 1986 درگذشت.

7 ـ دوروتی هاگکین

شیمیدانی که تکنیک پراش اشعه ایکس را تکمیل کرد. وی سال 1964 موفق به کسب جایزه نوبل شد و در سال 1994 در 84 سالگی درگذشت. هاگکین 3/8 درصد این سهم را دارد.

8 ـ سوفی جرمین (سوفی ژرمن)

ریاضیدان متولد 1776 که سهم عظیمی در پیشرفت قضیه نهایی فرمت داشت که در آن زمان حل نشد. جرمین که سال 1831 درگذشت، 3/7 درصد این فهرست را سهیم است.

9 ـ راشل کارسن

کارسن زیست شناس و نویسنده متولد 1907 است و در 57 سالگی درگذشت. وی 3/3 درصد فهرست ما را به خود اختصاص داده است.

10 ـ جین گودال

گودال زاده 1934 است. وی طرفدار حقوق حیوانات و پیشرو تلاش هایی در زمینه حفاظت از میمون های وحشی در جهان است. او 2/7 درصد را سهم خویش کرده است.




تاریخ: 26 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط

صعود به سبلان بدلیل نگرفتن مجوز و احتمال رخداد

برخی مشکلات منتفی شد.




تاریخ: یک شنبه 25 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط شهرام

تمدید مهلت ثبت نام صود به سبلان تا پنجشنبه این هفته 22/4/1391 

اونایی که مایل هستن عجله بکنن




تاریخ: شنبه 17 تير 1391برچسب:,
ارسال توسط شهرام